سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
من بردهام به باده فروشان پناه از او
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
باشد توان سترد حروف گناه از او
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
آیا در این خیال که دارد گدای شهر
روزی بود که یاد کند پادشاه از او
به عالم هر کسی راپرشود پیمانه، میمیرد یکی درکوه و صحرا،وان دگردرخانه میمیرد یکی چون شمع عمری درپی روشنگری سوزد یکی بهر فداکاری چنان پروانه میمیرد یکی در ناز نعمت، مرگ میگیرد گریبانش یکی دورازوطن درگوشهای بیگانه میمیرد یکی عالِم،یکی جاهِل یکی عارف یکی عامی یکی صائم یکی قائم یکی فرزانه میمیرد یکی چون مسلم وهانی شهید راه حق گردد یکی بدنام، همچون زادهی مرجانه میمیرد یکی گردد شهید جاودان چون زاده ی زهرا یکی همچون یزید ظالمِ دیوانه میمیرد خوشا آنکس که تسلیم ستمکاران نمیگردد
شرافتمند و عالی رتبه و مردانه میمیرد.
این جهانِ بی بقا، هیچست هیچ
هر چه میگردد فنا، هیچست هیچ
گر جهانرا سر بسر بگرفته ای
چون نمیماند بجا، هیچست هیچ
شد مرا یک نکته از غیب آشکار
در دو عالم جزخدا،هیچست هیچ
گر نه سر در راه عشق او رود
آن سر کمتر ز پا، هیچست هیچ
گر نه صرف طاعت وخدمت شود
حاصل این عمرها، هیچست هیچ
گر نه سوزد جان و دل در عشق او
درتن این افسردها،هیچست هیچ
دل بعشق گلرخان، ای دل مده
مهرِ یارِ بی وفا، هیچست هیچ
صحبت بیگانگان، بیگانگیست
جز ندیدم آشنا، هیچست هیچ
گر سخن گوئی دگر از حق بگو
فیض جزحرف خداهیچست هیچ
(فیض کاشانی)
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم
کیست مادر؟ نقشه ایجاد ما
کیست مادر؟ بانی بنیاد ما
قلب او سرچشمه امید هاست
سینه او مشرق خورشیدهاست
ای اشک سینه سوز اثری داشتی چه شد
ای آه آتشین شرری داشتی چه شد
پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد
+++++++
ای اشک سینه سوز خبری خواستیم چه شد
یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد؟
*گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
*دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
*زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
*نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تابگویم که چه کشفم شدازاین سیروسلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
*آشنایان ره عشق ، گَرَم خون بخورند
*ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم